دوباره شد محرم ای حسین جان
زدی آتش به قلبم ای حسین جان
دلم تنگه برای زینب تو
برای اکبر آن ماه شب تو
هنوز در لشکرت عباس و داری
چو قاسم نوجوان یادگاری
هنوز هم اصغرت در خواب ناز است
هنوز هم علقمه را راه باز است
بنازم بر حبیب و بر بریرت
بنازم بر سعید و بر زهیرت
دلم می خواست که بودم در رکابت
به وقت مرگ می دیدم نگاهت
شنیدم هر گلی را هدیه دادی
سر آن گل به زانویت نهادی
دلم خواهد چنان گل هدیه گردم
سرم بر زانوانت فدیه گردم
حسین جان کربلایی کربلایی
رسان آخر غم هجران جدایی
نمایم زائر عمرانه خود
تو جایی ده به من در خانه خود
برچسب : نویسنده : 02222he بازدید : 170